برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
یکی از بهترین اثرهای ساخته شده با موضوع دفاع مقدس به کارگردانی یوسف سیدمهدوی، داستان عشق احسان و عارفه دختر جنوبی خرمشهری است که مصادف می شود با شروع جنگ و اشغال خرمشهر توسط دشمن بعثی، در این فیلم احسان و برادر عارفه اسیر می شوند و برای فرار از زندان عراقی ها بارها تلاش می کنند، رشادت ها، کمبودهای پزشکی و غذایی و زنان و مردانی که دوشادوش در حال دفاع هستند بسیار تصاویر زیبایی رقم می خورد.. در خلال فیلم موسیقی زیبای این اثر نیز گوشنواز و شما را قطعا احساساتی خواهد کرد.
در این عملیات یگانهای ضد زره خیلی خوب کار کردند و تلفات خوبی از دشمن گرفتند. قدرت مانور دشمن نیروهای زرهیاش بود و ضد زره، تانک و نفربر زیادی از دشمن زد. هرجا دشمن زرهی داشت و درگیر میشد یگان ضد زره خوب عمل میکرد. جنگ ما جنگ آتش بود. گاهی به خاطر کمبود مهمات ضعف داشتیم و یگانها در آتش سهمیهبندی میشدند
عملیات کربلای ۵ در دی ماه ۱۳۶۵ در سختترین شرایط انجام شد و تلفات زیادی از ارتش دشمن گرفت. صدام هرچه داشت برای جلوگیری از نفوذ رزمندگان آورده بود و به گفته نیروهایی که در منطقه عملیاتی کربلای ۵ حضور
وقتی ما با روحیات قوی این برادران مواجه شدیم همه تحت تاثیر قرار گرفتیم و بعد از گذشت سه روز تعداد آنها از ۱۰ نفر به ۱۲۱۰ نفر افزایش یافت که این امر باعث عصبانیت شدید عراقیها شده بود.
محمدرضا بیات از آزادگان دوران دفاع مقدس ارتش محسوب میشود. او در خاطرهای روایت میکند: وقتی متوجه شدیم ۱۰ نفر از اسرای کمپهای دیگر را به داخل کمپ ما آوردند، بسیار خوشحال شدیم چرا که میدانستیم این نفرات از
ایام عید در جبههها، جدای از سفرههای هفت سین جنگی، فرصت مناسبی برای غافلگیر کردن دشمن بود چرا که آنها تصور میکردند اکثریت رزمندگان برای این ایام مرخصی گرفته و به شهرهای خود بازگشتهاند، از این رو زمان مناسبی برای انجام عملیات و غافلگیر سازی دشمن بود.
نوروز همواره برای همگان، ایامی شاد و فرصتی برای در کنار یکدیگر بودن است اما در سالهای جنگ بسیاری از افراد به دور از خانوادههایشان در جبههها و عید و ایام آن برایشان شده بود. البته بسیاری از خانوادهها نیز این روزها را به تلخی و تنها با خاطرات عزیزان از دست رفتهشان سپری کردند و دَم نزدند.
داستان «از عمه بگو» اقتباسی روایی مقاومت دختری 12 ساله به نام «سهام خیام» در روزهای محاصره و تصرف «هویزه» توسط بعثیان بی حیا و وحشی است.
نویسنده: حسین رستگار-بخش فرهنگ پایداری تبیان
پیرمرد کنار رودخانه نشسته بود و به آب خیره شده بود. از وقتی ازکارافتاده شده بود این کار هرروز پیرمرد بود که عصازنان و با مشقت بسیار صبح الطلوع کنار رودخانه می آمد و ساعت ها به آب خیره می شد. پسر خسته شده ازبس که هرروز رفته بود دنبالش و با اصرار برای ناهار برگردونده بودش خونه. همین طوری که به سمت رودخانه می رفت زیر زبونی غر می زد و به پیرمرد بدوبیراه می گفت. کنارش که رسید سعی کرد کمی به اعصابش مسلط شود. گفت: آخه اقاجون خسته نشدی از هرروز اینجا اومدن. با عصبانیت دستهایش را توی آب کوبید و گفت: آخه این آب چی میده که این همه دخیلشی؟
داستان های کوتاه و خواندنی از شهیدان به روایت جاماندگان .
وقتش رسیده
شب بود. زیر چادر نشسته بودیم، حرف ازدواج شد. همه به هم تعارف می كردند، هر كس سعی می كرد دیگری را جلو بیندازد. یكی از برادران گفت:«ننه من قاعده ای دارد. می گوید هر وقت پایت از لحاف آمد بیرون، موقع زن گرفتن است». وقتی این حرف را می زد كه علی پروینی فرمانده دسته خوابیده بود و اتفاقاً پایش از زیر پتو بیرون افتاده بود. همه خندیدم و یك صدا گفتیم:«با این حساب وقت ازدواج برادر پروینی است».
بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره مد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»
بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»تو که چیزیت نشده بابا!
جنگ تحمیلی درست است که همه اش نامردی علیه ما بود اما در آن میان کسانی هم بودند که با اندکی شوخی روحیه رزمنده ها را حفظ می کردند...حالا گاهی با گفتن شعر طنز گاهی هم با انجام کارهایی که نیروهای ِ بعثی را به بازی می گرفتند...در زیر، یکی از خاطرات به بازی گرفتن بعثی ها را می خوانیم:
برای شناسایی پیکر احمد به معراج شهدا رفتم. پیکر پسرم را به سختی شناسایی کردم. پیکر احمد سوخته بود سمت چپ بدنش خراشهای بزرگ و ناجوری برداشته و کمی متلاشی شده بود.
ذیالحجهی سال ٦١ هجری قمری، شب پیش از هجرت به سوی كربلا، حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع) در پایان خطبهای بلند فرمود: «آگاه باشید، هر آنكس كه میخواهد خونش را در راه ما اهل بیت نثار كند و خود در بهشت لقای خدا منزل گیرد، راهی كربلا شود. بدانید كه من ان شاء الله فردا صبح به راه میافتم.»
هفته جنگ هفته افتخار است، هفته مقدس است، در حقیقت جشن است، عید است و یک بزرگداشتی [است] از روحیه مردم، ایثار مردم و مقاومت مقدس و دفاع مقدس. (امام خامنه ای)
جنگ يك مسألهاى بود كه انسان خيال مى كرد كه يك هائلهاى است براى ما و يك مسألهاى است بسيار مهم لكن معلوم شد كه منافعش بيشتر از ضررهايش بود، آن انسجامى كه در اثر جنگ،
ارتش ما و قواى مسلح ما و پاسدارهاى ما و همه اينها پشتوانهشان همه ملت هست.الان شما مىبينيد سر تا سر مملكت ما در حالجنگند، دخترهاى توى خانههايشان هم در حال جنگند، براى
هويت دفاعى ايران در جنگ تحميلى دركلام رهبر كبير انقلاب
جنگ ما دفاع است هجوم نيست و جنگ دفاعى از تكليفهاى شرعى و وجدانى و نفسانى همه است . (4) و ما ايستاده ايم در مقابل دفاع از كشور خودمان و دفاع از اسلام عزيز در مقابل هر